بهاران خُجسته باد
چهارشنبه سوری
درمجلس شراب رخ شرمگین مجوی
ازجویبارشعله گل کاغذین مجوی
این جشن بزرگ باستانی ومردمی رابه مردم صلح وشادی دوست وطنم
تبریگ
میگویم
زردی من ازتوسرخی توازمن
دوراهی ِچه کنم؟
میخواستم مخوف ومحتوم ترین دوراهی اجتناب ناپذیرزندگی ِآدمیان رابیابم.رفتم تارسیدم به نیچه که گفته بود:
"درعزلت خودت خودت رامثله میکنی ودرجمع،دیگران تورامثله میکنند"
دیدم بسیاری ازسوالات ماراگذشتگان داناجواب داده اندولی بقدری نوشتند وتکرارکردندکه موضوع های ساده رابغرنج کردند.
نوشته های احمق ترین آدمها
وجودبشربقدری پیچیده وغنی است که حتی احمق ترین آدمهامیتوانندقلم بردارندودربارهی او مطلب بنویسندولی بی تردیدآنچه ابلهان دربارهی آدمی بیان میکنند،شرح گنگ اشباحی است که سایه وارازنورآتش قفای خویش بردیوارغارنادانی میبینند یادت بخیرافلاطون!
ماهیان وآب رفته ازجوی
آب ِرفته به جوی بازنگردد.به فرض محال هم که برگرددبه حال ِماهیان مرده سودی دربرندارد