گذرعمر
زندگی اینجا درجاده های خاکی غبارغم گرفته ی تنگ
وسربالائی سوت وکوربی آیندورونددررخوت خواب
آلودروزهاوشبهای کپک زده میگذرد
ازآفتاب درتاآفتاب پرانگارمحکومی جسدخودت
رابه دوش بکشی تازه مکافات چنین جهنمی بانفرین
سگ خوابی که نصیب برده ای
کامل میشود.
*ـسگ خوابی=سگها تا صبح بیدارمیمانندودمدمای صبح
سرمینهندبه دستان با چشمان سرخ وسوزان از بی خوابی
باناله چشم فرومیبندندوغش میکنندازبیدادتنهائی وبیداری شبی
که برآنها گذشته